کلبه عرفان

کلبه عرفان

۵۷ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

میان ابرها سیر می‌کنم

هر کدام را به شکلی می‌بینم

که دوست دارم

می‌گردم و دلخواهم را پیدا می‌کنم

میان آدم‌ها اما

کاری از دست من ساخته نیست

خودشان شکل عوض می‌کنند

بـرای اتـفـاق هـایی که نـمی افـتـد …

بـرای دستـی کـه نـگـرفـتم

بـرای اشکـی کـه پـاک نـکـردم

بـرای بـوسـه ای کـه نـبــود

بـرای دوسـتـت دارمـی کـه مـرده بـه دنـیـا آمــد

بــرای مـن کـه وجـودم نـبـودن اسـت

مــرا بـبـخـش خدا …

حسرتش به دلم مونده،

که یکبار نمازی قسمتم بشه ،

بدون یادی از دنیا ؛ پر از یاد خدا !

دلم به دو رکعتش هم راضیست ...حسرتش به دلم مونده،

که یکبار نمازی قسمتم بشه ،

بدون یادی از دنیا ؛ پر از یاد خدا !

دلم به دو رکعتش هم راضیست ...

روزی مجنون از روی سجاده شخصی عبور کرد

مرد نماز را شکست و گفت :

" مردک , در حال راز و نیاز با خدا بودم ؛

تو چگونه این رشته را بریدی ؟"

مجنون لبخندی زد و گفت :

عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم

تو عاشق خدایی , مرا دیدی؟