ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی | در خانه نهان گشتی یا سوی هوا رفتی | |
چون عهد دلم دیدی از عهد بگردیدی | چون مرغ بپریدی ای دوست کجا رفتی | |
در روح نظر کردی چون روح سفر کردی | از خلق حذر کردی وز خلق جدا رفتی | |
رفتی تو بدین زودی تو باد صبا بودی | ماننده بوی گل با باد صبا رفتی | |
نی باد صبا بودی نی مرغ هوا بودی | از نور خدا بودی در نور خدا رفتی | |
ای خواجه این خانه چون شمع در این خانه | وز ننگ چنین خانه بر سقف سما رفتی |
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست/ساقى کجاست گو سبب انتظار چیست
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار/کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته به موئیست هوش دار/غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
معنى آب زندگى و روضه ء ارم/جز طرف جویبار و مى خوشگوار چیست
مستور و مست هر دو چو از یک قبیله اند / ما دل به عشوه ء که دهیم اختیار چیست
راز درون پرده چه داند فلک ، خموش/اى مدعى نزاع تو با پرده دار چیست
سهو و خطاى بنده گرش اعتبار نیست/معنى عفو و رحمت آمرزگار چیست
زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست/تا در میانه خواسته ء کردگار چیست
آمد بهار ای دوستان ،منزل سوی بستان کنیم | تا بخت در رو خفته را ،چون بخت سروستان کنیم | |
همچون غریبان چمن بیپا روان گشته به فن | هم بسته پا هم گام زن عزم غریبستان کنیم | |
جانی که رست از خاکدان نامش روان آمد روان | ما جان زانوبسته را هم منزل ایشان کنیم | |
ای برگ قوت یافتی تا شاخ را بشکافتی | چون رستی از زندان بگو تا ما در این حبس آن کنیم | |
ای سرو بر سرور زدی تا از زمین سر ورزدی | سر در چه سیر آموختت تا ما در آن سیران کنیم | |
ای غنچه گلگون آمدی، وز خویش بیرون آمدی | با ما بگو چون آمدی، تا ما ز خود خیزان کنیم | |
آن رنگ عبهر از کجا وان بوی عنبر از کجا | وین خانه را در از کجا تا خدمت دربان کنیم | |
ای بلبل آمد داد تو من بنده فریاد تو | تو شاد گل ما شاد تو کی شکر این احسان کنیم | |
ای سبزپوشان چون خضر ای غیبها گویان به سر | تا حلقه گوش از شما پردر و پرمرجان کنیم | |
بشنو ز گلشن رازها، بیحرف و بیآوازها | برساخت بلبل سازها ،گر فهم آن دستان کنیم | |
آواز قمری تا قمر بررفت و طوطی بر شکر | می آورد الحان تر جان مست آن الحان کنیم |