کلبه عرفان
کلبه عرفان
خانه
درباره من
سر آغاز
طبقه بندی موضوعی
کتب عرفانی
(۲)
کتب شعر
(۳)
خلاصه آمار
بایگانی
بهمن ۱۳۹۱
(۳۴)
دی ۱۳۹۱
(۵۷)
آخرین مطالب
تنهای تنها
خدای بنده نواز
گندم
خداوندا
خداوند
گاهی دلم
سیدو مولا دعا کن برای ما
مهدی موعود
در خواب ناز
دست تمنا
پیوندها
وبلاگ رسمی شرکت بیان
استادان علیه تقلب
صندوق بیان
مسابقات برنامه نویسی بیان
غم دل
روزی مجنون از روی سجاده شخصی عبور کرد
مرد نماز را شکست و گفت :
" مردک , در حال راز و نیاز با خدا بودم ؛
تو چگونه این رشته را بریدی ؟"
مجنون لبخندی زد و گفت :
عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم
تو عاشق خدایی , مرا دیدی؟
۰
۰
نظرات
(۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در
بیان
ثبت نام
کرده اید می توانید ابتدا
وارد شوید
.
نام *
پست الکترونيک
سایت یا وبلاگ
پیام *
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
کد امنیتی *
ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته میشوند
نظر بصورت خصوصی ارسال شود
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک میباشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
اخطار!